داشتم ساعت ۱۰ شب به رفیقم تو ماشین میگفتم که نمیدونم چرا شادی محدودیت داره، نیاز به انرژی و زحمت و تلاش برای به دست آوردن داره، اما غم؟ انگار اشتراک بینهایتش رو خریدی، هیچوقت درخواست نمیکنیش، اما همیشه یه گوشه نشسته و نگاهت میکنه، حتی وقتی که میخندی. بهم گفت یه روزی فرار میکنیم از موقعیت، یه روزی تموم میشه؛ حدودا ۶ ساله که این رو هر هفته یادآوری میکنیم. یک دروغ مداوم، یک دروغ پیوسته، شیرین.
- ۰ نظر
- ۳۱ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۴۰